آخرالزّمان

آخرالزّمان

آخرالزمان - علائم آخرالزمان و ظهور قائم - مهدویت- مبارزه با صهیونیسم جهانی - شناخت شیطان ودجال
آخرالزّمان

آخرالزّمان

آخرالزمان - علائم آخرالزمان و ظهور قائم - مهدویت- مبارزه با صهیونیسم جهانی - شناخت شیطان ودجال

سخنان استاد میرباقری در شب چهارم محرم ۱۳۹۱ هیئت ثارالله قم

شرایط تجمع قلوب بر محور امام (ع) در جامعه منتظر/انقلاب اسلامی هدفی جز رهایی نفوس از ظلمات شرک و بت پرستی و آماده کردن آنها برای ظهور نداشته است
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی فرهنگستان علوم اسلامی، مراسم چهارمین شب عزاداری اباعبدالله الحسین(ع) در دهه اول محرم الحرام در مدرسه فیضیه برگزار گردید. در این مراسم حجت الاسلام والمسلمین میرباقری؛ رئیس فرهنگستان علوم اسلامی قم به ایراد سخنرانی پرداختند (در زمینه مهدویت) که در ادامه گزارش اجمالی سخنان ایشان تقدیم خوانندگان محترم می گردد.
لطفا به ادامه مطلب مراجعه کنید


مقدمه
آنچه در عصر ظهور به اذن الله اتفاق می افتد، تحول همه جانبه فراگیر از اعماق تا ظواهر زندگی بشر است. این تحولات یک واقعیت فراتمدنی است به گونه ای که نمی توان آن را با ادبیات تمدنی بیان کرد. بیان قرآن مجید نیز این حقیقت را با بیان رفیع تری مورد اشاره قرار می دهد. «وَ الْفَجْرِ. وَ لَیَالٍ عَشرٍ». این حادثه، سپیده کل تاریخ بشریت است.

- عدالت مهدوی یعنی توازن وجودی فرد و جامعه بر محور حقیقت امام (ع)
عدالتی که در عصر ظهور به آن وعده داده شده فراتر از عدالت اقتصادی و روابط اجتماعی و به تعبیری فراتر از تحولات ظاهری جامعه مؤمنین است. نکته قابل تأمل در عدالت مهدوی این است که همه تحولاتی که در بیرون انسان اتفاق می افتد، می بایست ریشه در درون او داشته باشد به این معنا که این معنایش است که وجود انسان و قوای او باید به نقطه عدل و اعتدال رسیده باشد؛ منتها مهم این است که این اعتدال، منحصر در ساحت وجود فرد و آحاد (به صورت جزایر مستقل) نیست بلکه تمایلات، عقلانیت و رفتار جمعی و به تعبیری هویت اجتماعی باید معطوف به عدالت شکل بگیرد. همین حقیقت است که مبدأ شکل گیری جامعه و پرستش اجتماعی بر محور امام (ع) می گردد.

همان گونه که در تمدن مادی یک پرستش اجتماعی نسبت به دنیا اتفاق می افتد (مانند تمدن مادی فعلی)، در عصر ظهور هم بر محور وجود مقدس امام زمان (ع) پرستش اجتماعی نسبت به خداوند متعال صورت می گیرد.

نکته مهم دیگر، هویت و حقیقت عدالت است. عدالت به این تعریف نمی شود که قوای انسانی بر محور قوه عاقله او متعادل و متوازن گردد، بلکه مراد از عدالت، اعتدال و توازن همه قوای وجودی انسان و جامعه بر محور الوهیت و توحید و امامت است؛ بنابراین خیر و شر اخلاقی بر محور توحید تعریف می شود نه تعریف مستقل و گسسته از توحید. از این رو، حُسن و قُبح و عدل و ظلم به پرستش و استکبار بازگشت می کند؛ آنچه خوب است عبادت است، آنچه بد است استکبار است.

این نکته هم مغفول نمانَد که چون «ولایت» طریق نیل به توحید و الوهیت است، اعتدال اخلاقی، زمانی حاصل می شود که فرد و جامعه به تولی تام به معصوم (ع) و تبری تام از اعداء معصوم (ع) برسد. به تعبیر دیگر، همه کمالات اخلاقی از فروع بندگی و سجده است و از طرف دیگر، حقیقت بندگی و سجده مخصوص نبی اکرم (ص) و اهل بیت (ع) است؛ «بنا عبدالله» ، «بنا عرف الله». و لذا در حدیث عقل و جهل آمده همه جنود عقل که همان صفات کریمه اخلاقی هستند را خداوند در برابر سجده تام نبی اکرم (ص) و اهل بیت (ع) به ایشان عطا فرموده است. صفات کریمه اخلاقی خارجاً وجود ندارد مگر در وجود مقدس معصومین (ع).

طالبین اخلاق کریمه می بایست کاری کنند که یک شعاعی از آن اخلاق کریمه در روح شان جاری و ساری شود. در ذیل حدیث، این نکته اشاره شده که دو دسته اند که همه این جنود و اوصاف کریمه را حامل اند: نبی مرسل و عباد ممتحن. اینها همان حاملان ولایت معصوم (ع) می باشند. اگر قلب انسان حول معصوم (ع) طواف کند و از این طریق در مقابل خداوند سجده نماید، شعاع صفات معصوم (ع) در وجود او تجلی می کند و آنگاه او انسانی اخلاقی می شود. انسان اخلاقی انسانی است که معصوم (ع)، محور و شاکله همه وجود اوست.

پس اینکه گفته می شود در عصر ظهور، عدالت محقق می شود، این عدالت، نخست در وجود انسان ها و در متن هویت اجتماعی انسان ها ظهور و تحقق پیدا می کند، و انسان ها که به عدالت می رسند جامعه شان جامعه عادله می شود. عدالت در انسان و جامعه انسانی در آن دوره، به این است که همه وجود آنها قمر وجود معصوم شود و به اخلاص در شاکله برسد.

- حقیقت عصر ظهور، تنزل و بسط حقیقت از آستان امام (ع) در متن جامعه
تحول فراگیری که در عصر ظهور در همه زوایا و اعماق زندگی بشر اتفاق می افتد بر محور وجود و حقیقت امام (ع) است. یکی از تفسیرهای ناصواب و تحریف های انجام گرفته نسبت به ظهور این است که خود انسانها در سیر اجتماعی شان بی نیاز و مستقل از امام (ع) به نقطه ای می رسند که متوجه می شوند باید عادلانه زندگی کنند. حتی سعی کردند نشان بدهند که این امر کم و بیش اتفاق هم افتاده است! از باب نمونه، به تجدد توجه داده شده که عقلای زمان چگونه سند جهانی حقوق بشر را تنظیم و به آن پایبند هستند و بر اثر این وفاق جمعی، رفتارهای ظالمانه و تبعیض آلود از میان رفته اند! بنا بر این نگرش، حرکت بشر به سمت عدالت، تحولی اجتماعی است که آرام آرام در متن زندگی بشر و با اتکاء به خودش و بدون نیاز به امام (ع)، اتفاق می افتد و لذا عصر ظهور یک عصر بشری است! این حرف غلطی است. بر اساس معارف قطعی ما «اِنْ ذُکِرَ الْخَیرُ کُنْتُمْ اَوَّلَهُ وَ اَصْلَهُ وَ فَرْعَهُ وَ مَعْدِنَهُ وَ مَأْویهُ وَ مُنْتَهاهُ». هر «خیری»، هم مبدأش امام (ع) است هم منتهایش. چنانچه «وَ الْحَقُّ مَعَکُمْ وَ فِیکُمْ وَ مِنْکُمْ وَ اِلَیْکُمْ». نه حق از امام (ع) جدا می¬شود و نه امام (ع) از حق. «الْحَقُّ مَعَ عَلِیٍّ یَدُورُ حَیْثُمَا دَارَ» چنانچه «عَلِیٌّ مَعَ الْحَقِّ».

همه خیرات از نور علم گرفته تا عدالت و دیگر خیرات، از عالم بالا نازل می شود؛ نه اینکه علم و حکمت امام (ع) از متن جامعه بجوشد. خیرات باید از عالم بالا در زندگی ما جاری شد تا ما اصلاح شویم و به کمال برسیم.

آنچه در عصر ظهور اتفاق می افتد محور آن امام (ع) است، امام (ع) همان کلمه جامع و تامی است که همه خیرات به او بازگشت پیدا می کند و او سرچشمه تحولات است. امام (ع)، اسم اعظم کلی الهی است. البته اینکه می گوییم امام (ع) مبدأ تحولات است نه این است که یک چیزی در بیرون ایجاد می کند جدای از خود. بلکه حقیقت وجود امام (ع) در متن ارواح و جامعه مؤمنین بسط پیدا می کند؛ «إِنَّ رُوحَ الْمُؤْمِنِ لَأَشَدُّ اتِّصَالًا بِرُوحِ اللَّهِ مِنِ اتِّصَالِ شُعَاعِ الشَّمْسِ بِهَا».

پیوند روح مؤمن با روح الهی که امام (ع) است، از اتصال شعاع خورشید به خورشید بیشتر است. آنچه محقق می شود بسط وجودی امام (ع) و تنزل حقیقت از آستان امام (ع) در متن جامعه و حیات و قوای وجود ما انسانها است؛ یعنی حقیقتی از عالم بالا ساری و جاری می شود و ما پیوند برقرار می کنیم و ملحق به امام (ع) می شویم.

- حقیقت انتظار یعنی احتزار، درگیری (جهاد اکبر و اصغر) و سازندگی
در جلسه قبل، به اختصار این نکته اشاره شد که رویکرد زندگی شیعه در همه زوایا رویکرد به سمت عصر ظهور است. این انتظار (به عنوان یک عمل شامل)، سه رکن و مرتبه دارد: الف) احتزار و اجتناب از دستگاه باطل. ب) درگیری همه جانبه به دستگاه باطل. ج) سازندگی.

در کنار احتراز و دامن کشی، درگیری همه جانبه و مستمر که هم شامل جهاد اکبر (جهاد باطنی) و هم شامل جهاد اصغر (جهاد ظاهری) می شود، وجود دارد. در باطن عالم، نبردی همه جانبه میان نبی اکرم (ص) و شیاطین در جریان است. هر کدام از طرفین دنبال این است که مملکت وجودی انسانها و جامعه مؤمنین را فتح و مسخر کند و همه را ملحق به مملکت خود نماید.

ما در این جهاد اکبر تلاش کنیم تا مملکت وجود خود و حیات اجتماعی خود را مسخر نبی اکرم (ص) کنیم تا همراه با عنایت حضرت به سمت خدا رهنمون شویم. «جهاد اصغر» درگیری همه جانبه در عرصه ظاهری که بخش های مختلفی هم چون عرصه سیاسی، فرهنگی و اقتصادی را فرا می گیرد. این جنگ همه جانبه ضمن آنکه به شکل های مختلفی قابل ترسیم است، در طول تاریخ نیز جریان داشته است.

اصولاً حرکت جامعه به سمت ظهور از طریق یک درگیری و جنگ همه جانبه بی امان عبور می کند؛ جنگی مستمر که یک آن، تعطیل شدنی نیست. جنگ افروزترین ها هم کسانی بوده و هستند که خود منادیان صلح و عدالت و حقوق بشر هستند که این یک فریب بزرگ تاریخی است. البته همگان دنبال صلح هستیم اما صلح بر سر چه؟ صلح بر محور توحید یا کفر؟ از نگاه معارف ما «قاتِلُوهُمْ حَتّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ». این مقاتله ادامه دارد تا آنجا که بساط شیطان جمع گردد. چنانچه در عصر ظهور که یوم الوقت المعلوم شیطان است، حضرت بساط او و چتر ظلمات او را جمع می کنند.

در دل این درگیری، یک «سازندگی» مستمر نیز باید وجود داشته باشد تا آرام آرام جامعه انسانی آمادگی برای تحمل ظهور را پیدا کند.

- اقدام عملی برای امام خواهی قلبی، شرط اصلی شکل گیری جامعه منتظر
برخی معتقدند انتظار یعنی تحول اجتماعی قلوب انسان ها. این تلقی از معارف ما نیز قابل دریافت است. در یک از توقیعات شریفه این گونه آمده است: «وَ لَوْ أَنَّ أَشْیَاعَنَا وَفَّقَهُمُ اللَّهُ لِطَاعَتِهِ عَلَى اجْتِمَاعٍ مِنَ الْقُلُوبِ فِی الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ عَلَیْهِمْ لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْیُمْنُ بِلِقَائِنَا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعَادَةُ بِمُشَاهَدَتِنَا عَلَى حَقِّ الْمَعْرِفَةِ وَ صِدْقِهَا مِنْهُمْ بِنَا فَمَا یَحْبِسُنَا عَنْهُمْ إِلَّا مَا یَتَّصِلُ بِنَا مِمَّا نَکْرَهُهُ وَ لَا نُؤْثِرُهُ مِنْهُمْ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ وَ هُوَ حَسْبُنَا وَ نِعْمَ الْوَکِیل».

اگر شیعیان که خداوند آنها را بر بندگی خود موفق بدارد، اجتماع قلبی بر محور ما می داشتند، یعنی قلوب شان رو به ما می آورد و ما را می خواستند، و به تعبیر دیگر، تحول اجتماعی در قلوب اتفاق می افتاد، این میمنت لقاء ما به تأخیر نمی افتاد و آنها به لقاء می رسیدند (که شاید اشاره ای به عصر ظهور باشد). اینکه مشاهده ما از آنها به تأخیر می افتد و حبس می شود، به خاطر این است که ما چیزهایی را از آنها می دانیم و چیزهایی به ما می رسد که نمی پسندیم.

بدون تردید در رویکرد انتظار، توجه و رو آوردن به حضرت به صورت جمعی اجتناب ناپذیر است. اما مهم این است که این تحول و اجتماع قلوب چگونه اتفاق می افتد؟ آیا صرفاً با حلقات ذکر واقع می شود؟! البته که مجلس ذکر و دعا از ضرورت های انتظار است اما آیا اقدامات فرهنگی و عملی نیاز ندارد؟ اگر تحول و اجتماع قلوب حول امام (ع) با ذکر و چله نشینی درست می شد، دیگر چه نیازی به عاشورا و شهادت صدیقه طاهره (س) و شهادت امیرالمؤمنین (ع) بود؟ آیا انقلاب عظیم اسلامی که درگیری همه جانبه را بر علیه استکبار جهانی پرچمداری می کند هدفی جز رهایی نفوس از ظلمات شرک و بت¬پرستی و آماده کردن آنها برای ظهور داشته است؟

این نکته را بارها مورد تأکید قرار داده ایم که این عاشورا است که از مدخل هدایت تاریخ، با تهذیب ارواح، مطالبه بشر را فراتر از دنیا و مدیریت مادی ارتقاء می بخشد. شهادتی که آرام آرام، بصیرت برائت و موضع گیری می آورد، تحولی که قلوب را از دنیا بزرگ تر کند و آنرا رفعت بخشد؛ آنگونه که قانع به دنیا و خوشی های آن نباشد. این آمادگی روحی و قلبی جز در سایه عاشورا و گره خوردن به آن دست یافتنی نیست. بسیار ساده اندیشی است که خیال کنیم صرفاً با ذکر و چله نشینی، تجمع قلوب حاصل می شود. این تصور و توهم، ناشی از عدم درک صحیح از حادثه عظیم ظهور است.
انتظار حداقل دارای ارکان شش گانه است: ۱ـ معرفت به آستان مقدس امام زمان (ع). ۲ـ شناخت اهداف و آرمانهای حضرت. ۳ـ دلدادگی به آرمانهای حضرت. ۴ـ امید به تحقق اهداف. ۵ـ طراحی نقشه راه دستیابی به اهداف. ۶ـ اقدام عملی و پایداری در آن.

جامعه منتظر جامعه ای است که تحول در طلب پیدا کرده و مطالبات او از سطح مطالبات کنونی بالاتر رفته و انتظار او انتظار بزرگتری است. روح منتظر روحی است که وعده های شیطانی چنگی به دل او نمی زند و دنبال جامعه مدرن هم نیست، بلکه به وخدا و ولایت الهی فکر می کند و آن را طلب می کند.

- انتظار؛ رویکرد حاکم بر حرکت رو به تکامل جامعه شیعی
اگر به تاریخ گذشته شیعه نگاه کنیم می بینیم سمت و سوی حرکت جامعه شیعه همواره عصر ظهور بوده است. همین رویکرد انتظار هم بوده که مانع از منحل شدن جامعه شیعه در دیگر جوامع گردیده است و جوامع دیگر با تمام برنامه ریزی نتوانسته جامعه شیعی را منحل کنند. آخرین حجابی که روی جامعه شیعه افتاده، حجاب مدرنیته است که حجاب شیطانی است، این هم جامعه شیعه را فریب نداده است، شاهد آن هم انقلاب اسلامی است که انقلابی بر علیه مدرنیته و رنسانس می باشد و یک انقلاب فراگیر و تأثیرگذار است.

- فقاهت شیعه، تبیین کننده و مجری فرهنگ اهل بیت (ع) در ماقبل ظهور
در بحث گذشته اشاره شد که همه تحولات اجتماعی شیعه سرانگشت اشارت حضرت ولی عصر (عج) بر محور فقاهت شیعه اتفاق افتاده است. در هیچ دوره، این دستگاه قابل حذف نبوده و امکان حذف آن هم وجود ندارد. اما سؤال مهم این است که حضور دستگاه تفقه دینی در پیشبرد جامعه به سمت ظهور چگونه اتفاق می افتد؟ به نظر می رسد از دو طریق انجام گرفته است: الف) از بستر تفقه و رابطه تقلید و مرجعیت. ب) از بستر ولایت.

رابطه دستگاه تفقه دینی با جامعه منحصر در رابطه تخصصی با جامعه نیست، بلکه به علاوه رابطه تخصصی، رابطه ولایتی و مدیریتی نیز وجود دارد. یعنی فقها هم واسطه معارف اهل بیت (ع) هستند و هم حلقه ارتباط ولایت اهل بیت (ع). بنابراین حلقه اتصال جامعه به عصر ظهور، فرهنگ اهل بیت (ع) است که از طریق فقاهت هم تبیین می شود و هم اعمال و اجرا می شود.

این دو حلقه در طول تاریخ وجود داشته و رو به رشد هم بوده است. اکنون نیز دستگاه فقاهت نیاز به اصلاح و ارتقاء دارد اما این غیر از عبور و ایجاد طبقه مرجع جدید است؛ این آن چیزی که از معارف اهل بیت (ع) استفاده می شود و هرگز هم قابل جابجایی نیست؛ چرا که در اختیار و تدبیر حضرت و در حوزه تصرف حضرت است. برخی که گاه خیال می کنند می شود اینها را جابجا کرد که باید گفت: «عرض خود می بری و زحمت ما می داری».
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد