قرقیسیا شهرى کوچک نزدیک سرچشمه رود خابور در نهر فرات است که امروز به ویرانه اى نزدیک شهر دیر الزور ، کنار مرز سوریه تبدیل شده و به مرز ترکیه هم نسبتاً نزدیک است .این شهر ، به سبب قرقیسیا بن طهمورت ملک به این نام نامیده شد و یا قرقیسیا معرّب کرکیسیا است که برگرفته از « کرکیس » ، نام محل اسب دوانى است که به عربى «حلبه» مى گویند و در شعر ، بسیارى اوقات بصورت مقصور مى آید
لطفا به ادامه مطلب مراجعه کنید
معجم البلدان حموى مى گوید : این شهر ،
به سبب قرقیسیا بن طهمورت ملک به این نام نامیده شد . حمزه اصفهانى مى گوید
: قرقیسیا معرّب کرکیسیا است که برگرفته از « کرکیس » ، نام محل اسب دوانى
است که به عربى «حلبه» مى گویند و در شعر ، بسیارى اوقات بصورت مقصور مى
آید . ( آخرش حذف مى شود ) .
برخى روایات در مورد نبردى بزرگ در آن
سامان سخن گفته که بعضى وقت آن را معین کرده و بین بنى عباس و بنى امیه
دانسته اند . بعضى روایات هم آن را به سفیانى ربط داده اند که در زمان امام
مهدى(علیه السلام) خواهد بود اما برخى دیگر ، سبب درگیرى را گنجى مى دانند
که در مسیر فرات پیدا مى شود و بین سفیانى و اتراک اختلاف پیش مى آید .
از
جمله روایات ، کافى از امام باقر(علیه السلام) آورده است که به میسّر
فرمود : فاصله شما و قرقیسیا چقدر است ؟ عرض کردم : نزدیک است ، کنار ساحل
فرات ، فرمود : اتفاقى در آنجا خواهد افتاد که از روزى که خدا آسمان ها و
زمین را آفریده و تا زمانى که آسمان ها و زمین وجود خواهند داشت ، مانند آن
وجود نداشته و نخواهد داشت . (میدان جنگ) سفره پرندگان خواهد بود و
درندگان زمین و پرندگان آسمان ، از آن سفره سیر خواهند شد . افراد قبیله «
قیس » در آن نبرد کشته مى شود و خونخواه و طرفدارى نخواهند داشت .
صاحب کافى مى گوید : عده اى این روایت را آورده اند و اضافه کرده اند : منادى ندا مى دهد : بیایید و گوشت ستمگران را بخورید !
و
همچنین در جای دیگر از حذیفه بن منصور از امام صادق(علیه السلام) : خدا
مائده (در روایتى « مأدبه» ) و سفره اى در قرقیسیا دارد که فردى از آسمان
از این رخداد مطلع مى شود و مى گوید : اى پرندگان آسمان و درندگان زمین !
بیایید از گوشت بدن ستمگران سیر شوید !
و همچنین از عبد الله بن ابى
یعفور آمده است که ابو جعفر(علیه السلام) به من فرمود : فرزندان عباس و
مروان در قرقیسیا نبردى خواهند داشت که در آن نبرد زورمندان به بلوغ
نرسیده، پیر مى شوند . خداوند پیروزى را نصیب شان نخواهد کرد و به پرندگان
آسمان و درندگان زمین وحى مى شود که از گوشت ستمکاران سیر شوید . آن گاه
سفیانى خروج مى کند .
از جمله روایاتى که در مورد خروج سفیانى و
ظهور امام مهدى وارد شده ، حدیثى است که مفید در اختصاص آورده است : جابر
جعفى مى گوید که ابوجعفر(علیه السلام) به من فرمود : اى جابر ! سرِ جایت
بمان و تکان نخور (=کارى نکن )تا نشانه هایى را که برایت مى گویم ، ببینى و
آنها را دریابى : نشانه اول ، اختلاف فرزندان فلانى (بنى عباس بر سر مُلک)
است که گمان نمى کنم آن را ببینى ، ولى پس از من اینها را نقل کن . نشانه
دیگر صدایى است که از آسمان شنیده مى شود ، همچنین صدایى که از جانب دمشق
به شما مى رسد و نوید فتح مى دهد . قریه اى از شام به نام « جابیه » فرو مى
رود و قسمت راست مسجد دمشق فرو مى ریزد و گروهى از ترکستان خروج مى کنند ،
و پس از آن اوضاع مردم آشفته خواهد شد . برادران ترک در جزیره پیاده مى
شوند و جمعى از روم خروج کرده و در « رمله » فرود مى آیند .
اى جابر
! در آن سال در هر نقطه اى از مغرب زمین ، کشمکش زیادى روى مى دهد .
نخستین سرزمین عرب که خراب مى شود ، شام است . در شام سه پرچم مختلف با هم
جنگ خواهند داشت : پرچم اول اصهب ( سرخ و سفید ) پرچم دوم ابقع (سیاه و سفید) و پرچم سوم سفیانى است .
سفیانى با پرچم ابقع برخورد مى کند و با هم مى جنگند و او و تمام همراهانش
را به قتل مى رساند . بعد پرچم اصهب را تار و مار مى کند . آن گاه هدفى جز
رفتن به عراق ندارد . سپس لشکر او به قرقیسیا مى رسد و جنگى در آنجا جنگ
درمى گیرد که صد هزار نفر از ستمگران کشته مى شود .
پس از آن
سفیانى هفتاد هزار لشکر به کوفه مى فرستد ، آنها مردم کوفه را یا مى کشند،
یا دار مى زنند ، و یا به اسیرى مى گیرند . در این بین چند لشکر از خراسان
با سرعت برق، منازل میان راه را طى مى کنند . چند نفر از یاران قائم در
میان آنها هستند . سپس مردى از موالى اهل کوفه قیام مى کند ، ولى سرلشکر
سفیانى او را بین حیره و کوفه به قتل مى رساند .
آن گاه سفیانى
لشکرى به مدینه مى فرستد . مهدى از مدینه به مکه مى رود . چون خبر رفتن
مهدى از مدینه به سرلشکر سفیانى مى رسد، لشکرى را به دنبال او مى فرستد،
ولى وى را نمى یابند . مهدى مانند موسى بن عمران ، با ترس و لرز وارد مکه
مى شود . سرلشکر سفیانى در بیابان « بیدا » فرود مى آید . در آن جا گوینده
اى از آسمان صدا مى زند : اى بیدا ! این قوم را نابود گردان ، و با این صدا
زمین آنها را در کام خود فرو مى برد . تنها سه نفر از آنها باقى مى ماند
که خدا صورت هاى آنها را به عقب برمى گرداند . آن سه نفر از قبیله کلب اند .
این آیه درباره اینها آمده است :
« اى کسانى که کتاب آسمانى به شما
داده شد ! ایمان بیاورید به آنچه نازل کردیم ، که آنچه را نزد خود دارید ،
تصدیق مى کند ، پیش از آن که بعضى از صورت ها را تغییر دهیم ، و آن را به
پشت برگردانیم » ( نساء/50 )
در آن روز قائم در مکه است . او در آن
جا به بیت الحرام ( خانه خدا ) تکیه مى دهد ، در حالى که به آن پناه بُرده
است . مى گوید : اى مردم ! ما از خدا و هر کسى که دعوت ما را بپذیرد ، یارى
مى طلبیم . من از خانواده محمد ، پیغمبرتان هستم . ما از هر کس به خدا و
محمد نزدیک تریم . . .
ابن حماد گفته « ارطاة » را نقل کرده که معرکه قرقیسیا را به سفیانى ربط داده و طرفین را ترک و روم
قرار داده و مى گوید : وقتى ترک ها و رومیان گرد بیایند و قریه اى در دمشق
فرو رود و دیوار سمت غرب مسجد دمشق فرو ریزد ، در شام سه پرچم برافراشته
مى شود : ابقع ، اصهب و سفیانى . در دمشق مردى و همراهانش محاصره شده و
کشته مى شوند و دو نفر از آل ابو سفیان خروج مى کنند که پیروزى با دومى است
. وقتى پیروان « ابقع » از مصر حرکت کنند ، سفیانى با سپاهش بر ضد آنها
شورش مى کند ، و آنقدر از ترکان و رومیان در قرقیسیا مى کشد که درندگان
زمین از گوشت شان سیر مى شوند .
اما این روایت ، فقط سخنى بُریده
است . همچنین چند روایت وجود دارد که احادیث را مربوط به گنجى مى داند که
در آن اختلاف دارند . روشن ترین روایت ، روایتى است که از ابن حماد از
پیامبر آورده شده است : « کوهى از طلا و نقره در مسیر فرات نمایان مى شود
که از هر نُه نفر که براى دستیابى بر آن بجنگند ، هفت نفر کشته مى شوند .
اگر شاهد چنین وضعى بودید ، نزدیک آن نشوید . . . فتنه چهارم هجده سال است ،
سپس رخدادهایى نمودار مى شود که خود را نشان مى دهد و فرات کوهى از طلا را
نمایان مى کند . امت بر آن هجوم آورده ، از هر نُه نفر ، هفت تن کشته مى
شود .
همچنین در جایی دیگر از على(علیه السلام) : سفیانى در شام
ظهور مى کند ، آن گاه نبردى میان آنها در قرقیسیا رخ مى دهد ]و آن قدر کشته
مى دهد[ که پرندگان آسمان و درندگان زمین از لاشه هایشان سیر مى شوند .
سپس در پشت سرشان جنگى رخ مى دهد و گروهى مى آیند تا وارد خراسان شوند .
لشکر سفیانى در پى اهالى خراسان مى آیند ، چنانکه شیعه آل محمد را در کوفه
مى کشند ، آن گاه اهل خراسان در پى مهدى بیرون مى روند .
مقصود از
فتنه چهارم در این حدیث معلوم نیست ، چرا که تعداد فتنه ها در روایات
ناهمگون است . با اینکه تشخیص آخرین فتنه متصل به ظهور مهدى(علیه السلام)
آسان است اما اکثر نصوص مربوط به این معرکه ، مُرسَل و گفته اشخاص بوده و
جزء احادیث نبوى نیست اما اگر درست باشد ، احتمال دارد که گنج مذکور ، منبع
نفت یا معدن طلا و نقره باشد که محل درگیرى سه دولت مى شود اما بیشتر
احادیث مى گوید طرف مقابل سفیانى در این معرکه ، ترک ها هستند و چون درگیرى
به خاطر ثروتى است که در مرزهاى سوریه و ترکیه وجود دارد ، بنابراین ممکن
است منظور از ترک ها ، اهالى فعلى ترکیه باشند .
برخى روایات مى
گوید پیش از خروج سفیانى ، عده اى در جزیره اى که جزیره ربیعه یا دیار بکر ،
نزدیک قرقیسیاست ، فرود مى آیند . شاید مقصود روس ها یا دیگران باشند که
امت ترک نامیده مى شوند .
بر اساس روایات ، مهدى(علیه السلام)
نخستین پرچم خود را براى جنگ با ترکان برمى افرازد . مقصود از جزیره در
اینجا منطقه اى نزدیک موصل است که آن نیز دیار ربیعه نامیده مى شود ، اما «
رمله » که نیروهاى روم در آنجا فرود مى آیند ، شاید « رمله » فلسطین یا
مصر باشد ، والله العالم !
علی کورانی